دوباره باز پيچيده بوي شهيدي
الحمدلله.هنوز اميد هست.انگاري بازه در شهادت
.
سلام
اول ک عکستو ديدم گفتم برم ببينم اين کيه.چرا من نميشناسمش؟
رفتم ديدم نوشته حسين صحرايي.شهيد فرهنگي.
زدم نحوه شهادتش.ديدم فقط زده سانحه ورزشي.
رفتم دست نوشته هاش
يا زهرا س .مادر تا دير نشده دستمو بگير
من دنيا را با همه زرق و برق اايش براي رضاي خدا رها کردم
و
چندا فيلم بود. چندسالي پيش همين موقع ها.
نگاه ک ميکردم دست خودم نبود
اشک ميريختم
ب هر کسي رو زدم از حسين صحرايي حرفي نميزد.
هر سايتي.هر پيجي.
هر سامانه اي.
يا جواب نميدادن و يا.
ولي بلاخره يکي گفت چي شده.
بعد دو سال.
روز 18 رمضان
18 روز و 18 ساعت کما بودن.
بزرگترين ارزوش اين بود ک ي جا کنار همين خيابون بهش بدن فقط برا خواب.شب بخوابه.صبح بلد شه بره برا جوونا کار فرهنگي کنه
ميگفت ارزو دارم مث حضرت زهرا س شهيد شم.
پهلويي ک سوراخ کردنبعد سه روز خاک شدن.سه بار تعويض کفن
ميگفت هر مشکلي پيش اومد برات 18 تا صلوات ب نيت حضرت زهرا س بفرستيد
.
.
.
چه بخور بخوري بود!
زهرايي ها شهيد ميشوند
اين را من نميگويم.
نگاه کن.نگاهشان حتي لبخندشان.
.
عطر ياس دارد.
رمز پرواز يا زهراست.
.
.
.
نميدونم کي نوشته.
چرا نوشته.
چي شده
ولي ميدونم حقيقته
ميدونم با چشماي شهدا عالمي دارم.
ميدونم شهدا رو ميشه از چشماشون شناخت
ب راحتي ميشه تشخصي داد ک کي حضرت زهراييه
به کبودي ياس
براي حضرت مادر
رمزش همينه.
رمزش چشمايي هستن ک خدا رو فرياد ميکنن.
رمزش محاسن ب خون سر خضاب شدست.
رمزش سين پروازه
رمزش اخلاصه
حسين
خوشا ب حالت
باز رفيقام رفتن.
اي منم موندم.
اره داغونم
جا موندم.جاموندم.
پيش از اين راه صفا اين همه دشوار نبود.
بين ميخانه و ما اين همه ديوار نبود
پيش از اينکه دلم خار شود زار شود
کار من بي خبري از غم دلدار نبود.
باز ي کبوتر رفت.با غم و غربت پيش اربابش
جا موندمجاموندم
قربون کبوتراي حرمت امام رضا
قربون اين همه لطف و کرمت امام رضا
باز يا موج خسته از دنيا
پر کشيد از ميون ماها.
بگو چي گفتي تو با اقا.
کارم لنگه.جون زهرا س
من همونم.رفيق نيمه راهت.
تو رسيدي.پيش اقا.خوش ب حالت
اخرش يه روزي منو ميخري.ميبري.اخرش ي روزي منو ميخري ميبري
درباره این سایت