به کبودي ياس سوگند...



دوباره باز پيچيده بوي شهيدي


الحمدلله.هنوز اميد هست.انگاري بازه در شهادت


.


سلام


اول ک عکستو ديدم گفتم برم ببينم اين کيه.چرا من نميشناسمش؟


رفتم ديدم نوشته حسين صحرايي.شهيد فرهنگي.


زدم نحوه شهادتش.ديدم فقط زده سانحه ورزشي.


رفتم دست نوشته هاش


يا زهرا س .مادر تا دير نشده دستمو بگير


من دنيا را با همه زرق و برق اايش براي رضاي خدا رها کردم


 و


چندا فيلم بود. چندسالي پيش همين موقع ها.


نگاه ک ميکردم دست خودم نبود


اشک ميريختم


ب هر کسي رو زدم از حسين صحرايي حرفي نميزد.


هر سايتي.هر پيجي.


هر سامانه اي.


يا جواب نميدادن و يا.


ولي بلاخره يکي گفت چي شده.


بعد دو سال.


 


روز 18 رمضان


 


18 روز و 18 ساعت کما بودن.


بزرگترين ارزوش اين بود ک ي جا کنار همين خيابون بهش بدن فقط برا خواب.شب بخوابه.صبح بلد شه بره برا جوونا کار فرهنگي کنه


ميگفت ارزو دارم مث حضرت زهرا س شهيد شم.


پهلويي ک سوراخ کردنبعد سه روز خاک شدن.سه بار تعويض کفن


ميگفت هر مشکلي پيش اومد برات 18 تا صلوات ب نيت حضرت زهرا س بفرستيد


.


.


.


چه بخور بخوري بود!


زهرايي ها شهيد ميشوند


اين را من نميگويم.


نگاه کن.نگاهشان حتي لبخندشان.


.


عطر ياس دارد.


رمز پرواز يا زهراست.


 


.


.


.


نميدونم کي نوشته.


چرا نوشته.


چي شده


ولي ميدونم حقيقته


ميدونم با چشماي شهدا عالمي دارم.


ميدونم شهدا رو ميشه از چشماشون شناخت


ب راحتي ميشه تشخصي داد ک کي حضرت زهراييه


به کبودي ياس


براي حضرت مادر


 


رمزش همينه.


رمزش چشمايي هستن ک خدا رو فرياد ميکنن.


رمزش محاسن ب خون سر خضاب شدست.


رمزش سين پروازه


رمزش اخلاصه


 


 


حسين


خوشا ب حالت


 


 


باز رفيقام رفتن.


اي منم موندم.


اره داغونم


جا موندم.جاموندم.


پيش از اين راه صفا اين همه دشوار نبود.


بين ميخانه و ما اين همه ديوار نبود


پيش از اينکه دلم خار شود زار شود


کار من بي خبري از غم دلدار نبود.


باز ي کبوتر رفت.با غم و غربت پيش اربابش


جا موندمجاموندم


قربون کبوتراي حرمت امام رضا


قربون اين همه لطف و کرمت امام رضا


 


 


باز يا موج خسته از دنيا


پر کشيد از ميون ماها.


بگو چي گفتي تو با اقا.


کارم لنگه.جون زهرا س


من همونم.رفيق نيمه راهت.


تو رسيدي.پيش اقا.خوش ب حالت


اخرش يه روزي منو ميخري.ميبري.اخرش ي روزي منو ميخري ميبري


 


 


 


کاش امسال سال ظهور باشد


 


براي قلب هاي شکسته خيلي ها


براي بغض هاي خفته در گلوي خيلي ها.


براي بي پناهي و مظلوميت خيلي ها.


اقا ب دعا من ک نه.


بخاطر شهدا بيا.


ب پاکي انان قسم.


هرچند من بي لياقت را


 


اقا.فرمانده


 


عاشقاني ک مدام از فرجت ميگفتند


عکسشان قاب شد و از تو نيامد خبري


بيا اقا.


بيا فرمانده


بيا و نشاني بده از بي مزارها


 


بسم الله


عيدت مبارک من


الان جزو افرادي هستي ک 365 روز رو ديدي


نفس کشيدي.خنديديقطعا خداروشکر.


موهبت هاي زيادي داشتي.


کنار سفره هفت سين


؛يمني ها بودند


ميانماري ها.


فلسطيني ها.


افغان هاي هميشه مظلوم.


تک تک مسلمانان سرتا سر جهان.


تمام مظلوم هاي سرتاسر جهان.


يک سال گذشت


سالي سرتاسر جريان.


خيلي ها را بي پدر کردند.


خيلي ها را بي خانواده.


اما هنوز سرو دارد سرزمين.


هنوز دم ش گرم است


هواي حسين.هواي حرم.هواي شب جمعه زد ب سرم.


روانه شدم ب سوي حسينبگيري.اگر زير بال و پرم


زندگي زيباست!اگر بگذارند!


من ادمي ام ک سر موضوعات زيادي اعصابم ب هم ميريزه.


از گراني و تورم و شايد دل شکسته يک ادم.


اما خودم را بلدمخودم را ياد گرفتم.خودم را از حفظم.


من با يک ليوان چاي داغ بهاري کنار پنجره و گل هايم ميتوانم خوشحال باشم ميان همه غصه هايم.


من با يک کتاب ميتوانم بخندم.


من زماني ک خيلي خسته ام با يک صوت زار زار گريه ميکنم تا ارام شوم.


صوت قران هميشه مرا ارام ميکند


خواب هميشه راهي براي فراموشي برايم نبوده.بايد گريه کنم!


من از هواي همه ک خسته ميشوم.ميروم در هواي شهدا نفس ميکشم.


من اين خود لجباز مسخره را بلدم!


بارها اگر مهرباني کردم و دلم را شکستند.غمي نيست.


بارها غصه خوردم.اما من خودم را بلدم!


و خدايي دارم ک بجاي همه برايم جبران ميکند


من شهدا را دارم.کلي داداش بزرگتر از خودم!


ک هيچ وقت سرزنش نميکنند.بي محلي نميکنند.


هميشه ووهمه جا .هروقت گفته ام ايها الشهدا.


بي حرف؛کمک کرده اند اين عاصي از خود را.هميشه!


من و يک دل هوايي.حاصل ي اشنايي .ممنونم ازت خدايا.


ک شدم امام رضايي


اقا کاش اين رو سياه رو هم راه ميدادي ب حريمتنميدونم چي بگم.ب کي بگم.


خودت ببخش.خودت بطلب.


من اميدم به ضامن خواهش چشمان اهوهاست.


ولعاقبه للمتقين


رفقا 4 روز ديگه شهادته محمد و حسينه


تير و ترکش،فرفپقي.نميکند.


هر دو چشم ها را نشان گرفته اند


همان غرق خدا .


همان غرق عطر ياس 


و محاسن خوني


شبيه حسين.


 


 


 


سلام.


حالت خوبه اقا سيد؟


اميدوارم خوب باشي


يک هفته ايي هست درگير جشن ميلاد فرمانده ام.


دلم ميخواد هرجور شده ب بهترين نحو برگزار شه.


خداکنه به نگاه حضرت همه چي به خوبي انجام شه


اقا سيد


پيکر مجيد؛حر مدافعان پيدا شد


اون سيد هم پر کشيد و شهيد شد.


همين الان ديدم خبر شهادتش رو.


انتظار شهادتش رو نداشتم اصلا.


سيد.


بغض دارم.نميدونم از کجا شروع کنم.


يه رفيق داشتم.يه دوست.فراتر از صميمي.


قرار بود پايه هم باشيم.قرار بود کمک کنيم هم رو.


سيد.من ب سرش قسم ميخوردم


تغيير کرد سيد.و من خودمو مقصر ميدونستم


ميگفتم تقصير من بودسعي کردم بعد يه فاصله حدودا بلند مدت تر.


بيشتر باهاش وقت بگذرونم.


سيد نميتونم.سيد حرفايي ميزنه گاهي.کارايي ميکنه گاهي.ک فقط کل وجودم ميسوزه.شايد هر کس ديگه ايي بود مشکلي نداشتم.ولي از اون انتظار خيلي کارا رو ندارم.


چ کنم سيد


من هميشه سنگ صبور همه بودم.هميشه شنونده خيلي خوبي بودم.


ميدوني .حس ميکنم اين ادما هيچ کدومشون منو نميفهمن


دلم يه رفيق پايه ميخواد.


ک دستمو بگيره.از اين ورطه بکشه بيرون.


يکي ک وسطش جا نزنه


يکي ک بهتر خودم باشه.


نزاره بد شم.نزاره اينقدر گناه کنم.


خستم سيد.


خسته ام از اين شوخي هاي مسخره ايي که شايد از نظرشون شوخي باشه ولي ميسوزونه منو.خسته ام از معلمايي ک نصف وقت کاسشون رو خواسته و ناخواسته تخريب ميکنن و نميشه بهشون فهمون نظام و دولت دو تا چيز منفاوتن


خستم از ادمايي ک نميفهمم اون ادمايي مذهبي حقيقي ان ک دنبال اينن تا سهمشون رو به انقلاب ادا کنن.ن اونايي ک دنبال سهمشون از انقلابن.


کاش ميفهميدن.


خستم از خانواده و اطرافياني که وقتي ميرم تو جمعشون.منم و خدام و کلي ادم


خستم از تمسخرشونتمسخر اعتقاداتم.حتي جرئت منطقي بحث کردنم ندارن.


فقط تخريب و تمسخر


خسته ام از خودم.خيلي خسته ام


خسته ام از اينکه امام رضا نميطلبه


خسته ام از اينکه ننيدونم ب کي پناه ببرم


خسته ام از اينکه تو روضه بغض ميکنم و  نميتونم گريه کنم.


خسته ام و ننيدونم ب کي پناه ببرم.


خسته اماز اينکه از خدام دور شدم.


ديگه مثل قبل حسش نميکنم.


خستمه ک نمازام مث قبل نيست.


ارتباطم با شهدا مثل قبل نيستاز عالم و ادم خسته ام.


از اينکه ديگه نگاه مادر س رو حس نميکنم دارم دق ميکنم.


من ميترسم از اينده.از کربلاي زندگيم.اي زاينکه شکست ميخورم.


من خيلي خستمکاش يکي دستمو بگيره نجاتم بده .


من تنها نميتونن.


خدايامن تنها نميکشم.


کم اوردم


خدايا.


ب دادم برس.


 


بسم الله


سلام


دقت کردي چقدر اتفاقات سرعت پيدا کردند؟


هي تند تند تحولات جديدي داره اتفاق ميوفته.


اونقدري ک ادم گاهي ميترسه از اين سرعت.


ميگفت اخر عاقبت اين روزا قراره چي بشه؟


يادمه فتنه 96 خيلي بهم ريخته بودم و رفتم گار


اونجا دلم اروم گرفت.


و مطمئن شدم.


خيانت کار خيلي زياده .


ناعدالتي و .هم هست


نميشه منکر مسئولان خوب شد.


ولي خب اوتا رسانه ايي تر شدن متاسفانه و جو منفي رو ساختن.


يه کليپ ديدم از شهيد جهان ارا.يک کليپ طنز.


داشتم فکر ميکردم مردمي ک اين کليپ رو نگاه ميکنن ايا به اين توجه کردن که جهان ارا در چه شرايطي بود؟


اب و غذا ک نبود


امکانات و اسلحه نبود


تجهيزيات و وسايل دارو در ماني نبود.


رييس جمهور ب دليل اعتقادات خاصش!نيرو نميفرستاد.


و


جهان ارا بود و سي و خورده ايي ادم و خداشون 


در مقابل چند لشکر زره ايي کامل.


و جاان ارا در برابر هيچ کدوم از اين مشکلات فکر نکرد ب اينکه ممکنه امام خميني ما رو فراموش کرده باشه.بلکه با اقتدار گفت.که سقوط شهر ايراد نداره.مواظب باشيد ايمانتون سقوط نکنه


و من گار ک رفتم.دلم اروم گرفت ب موندن انقلاب.


چون ميدونم جهان اراها.لاجوردي هاصحرايي ها و عبدالهي ها و معزغلامي ها هيتند


همان حسين معروف.


همات دست تير خورده اش.(ک ب روي خودش نياور تا مبادا ب عمليات نرسد)


همان مقاومت جانانه.


پهلوي تير خورده و چشم تير خورده و کبود شده.


دندان هاي شکسته و پيکر زير افتاب و استخوان هاي پاي شکسته و .


بگذريم.


از ان جوان ک ارام در دل شهر جان داد و سوخت و دم نزد و نامش را نميدانم!


از همان بانويي ک تکه تکه شد و پيشوازش حمايت از رهبري بو د و نامش را نميدانم.


زيادي خسته ام و دارم چرت ميزنم.


بحث را جمع کنم ک من مطمئنم اين تون نميزاره انقلاب اسيب ببينه


ب اون شهدايي ک نامشان در تاريخ گم ميشود اما در ابر کامپوتر خدا گم نميشود.


فقط يک سوال.


هميشه طلبکار بوده ايم


ما چرا وظايف خود را در برابر رهبري انجام نميدهيم!؟


اصلا وظايف نامبرده شده را ميدانيم.؟


شب بخير اقا سيد.


التماس دعا.


نماز صبح فراموش نشه


به نيت شما 


.پ.ن.راستي پيش اومده 15 16 تا انشا ننوشته باشي!!!!دو روزم بيشتر وقت نداريم


خدافظ ديگه واقهگعن


بسم الله 


سلام اقاسيدطاها


ميدوني اقا سيد رمضان که ميرسه بدجور ميرم توي فکر.


که کي بودم و به کجا رسيدم و قراره ب کجا برسم.


و اين اواخر مورد اخري بيشتر شده.


گاهي حس ميکنم در موارد مختلف حد و مرز ها رو گم کردم و اين علاوه بر اينکه ذهنم رو مشوش ميکنه.مجبورم ميکنه دوباره در موردشون تحقيق کنم و حسابي وقتگيره.اونم با کنکور و .


اقا سيد جرياني پيش اومده که موندم واقعا چيکار کنم.


نميدونم مشکل از منه و اين تحولات و تغيرات حال.يا مشکل از بقيه هست.


اشاره کرده بودم که حس ميکنم جريانات سرعت خيلي زيادي ب خودشون گرفتن.


بارها به تشکيلات مختلف اعتراض کردم الان وقت حاشيه نيستت.اصل کار رو بچسبيد


من دينم رو از شهدا دارم.و اسلام رو با شهدا شناختم.


و امروز داشتم کتابي رو ميخوندم که در اون جمله قشنگي نوشته بود که اگه ميخواي يه جنگ رو بشناسي به افرادي ک دارن ميجنگن دقت کن.


و من با رفتار خالصانه وپاک همين شهدا بود ک شيفته شدم 


و يه چيزي ذهنم رو مشغول کرده.


اون زمان وقتي حضرت امام ميگفت بايد فلان چيز بشه


اون تعداد خاص ديگه کاري نداشتن ک ضعف ها چيه.مشکلات چيه.ديگه مهم نبود هيچي ندارن دست خالي هستن.فقط مهم اين بود که بايد انجام شه خواسته امام به هر قيمتي.ب قول شهيد ميثمي توانايي ما به اندازه داشته هامون نيست.به اندازه اتصالمون به خداست


اعتراض کردم که چرا رو بيانيه حضرت اقا کار نميکنه .چندماهه منتشر شده هبچ کاري نکردن.حداقل يه جلسه تحليل و تبيين ناقابلم نگذاشتن.


جوابم رو دادن ک حتما در حد توانشون نبوده!


گفتم که اينقدر اختلافات و حواشي زياده و اکثر وقت داره دعوا ميشه؟


باز هم از همان جواب ها


از نظر من تشکيلاتي ک اينطوري عمل کنه تشکيلات خوبي نيست.


چون منفعل داره عمل ميکنه و در اين برهه حساس زماني هيچ حاشيه ايي نبايد مطرح باشه سيد 


فقط بايد برنامه ريخته بشه و اجرا شه.


ميدوني اقا سيد نياز دارم يکي باشه که در مسائل فرهنگي بتونم تکيه کنم تا يکم فکرم ازادتر شهتا نخوام هم نياز شناسي کنم هم فکر کنم هم عمل کنم.


درسته که کار خاصي نکروم و هر فعاليتي انجام شده در يه جامعه بسيار کوچک بوده ولي همين هم زمانبره هرچند لايه هاي پنهانش اصلا ب چشم نمياد و ديده نميشه.


حس ميکنم تو اين مورد و اين جريانات و اين کانون هاي مختلف فرهنگي نميتونم حق رو تشخيص بدم.


توي اون مجموعه درسته اون کمبود ها ک گفتم بود ولي بارها خودم شاهد عنايت هاي زيادي بودم.و اينکه بچه ها جذب شدند و .


ولي از نظر من اين عنايت ا صرفا ب خاطر نيت پاک و خالص بچه ها بوده و دليلي مبني بر راه کاملا صحيح مجموعه نيست.


اون حس خوب هم مسلما در مجلس روضه ابي عبدالله يافت ميشه و بازم دليلي بر راه صحيح مجموعه نيست.


توکلت علي الله.


دنياست.


خدا عاقبتمون رو بخير کنه.


التماس دعا


به نام مهربانترين خالق


سلام.


خيلي ها وجودت رو نفي ميکنن


خيليا ميگن برا جلب توجهه


بعضيا ميگن سر پل صراط جلوشو ميگيرم.


بعضي ها اصلا قبولت ندارن.


بعضي ها ميگن چرا هيچ نشوني ازش نيست


مگه ميشه ؟


ولي من شما رو باور کردم


منم مثل اون ادما نديدم شما رو.


نشوني نديدم.


عکسي


صوتي.


هيچي.


فقط خوندم.


و باور کردم.


شايد براي خيليا عجيب باشه.


ولي براي من عجيب نبود.


عجيب نبود که تک تک نوشته ها حق بود براي من و روح بي قرارم


راستش را بخواهي.


امده ام شکايت.


از ديگران ک دلگير باشي


ميروي حرف ميزني


گلايه ميکني


داد ميزني


اصلا دعوا ميکني.


از خودت که دلگير باشي.


بايد چه کني؟


به کي شکايت کني.


از که داد بخواهي.


از خودم دلگيرم.


از خودم بيش از همه دلگيرم.


گاهي اين روزهانميدونم غصه دار چي باشم


غصه دار مردان بي غيرتي که ابروي خونين ايران را ب باد ميدهند.


يا دشمناني که دندان تيز کرده اند


غصه خودي هاي گرگ بره نما.


يا غصه انها که دريده ميشود تفکر و باور پاکشان.


غصه دار پسران و دختران پاک سرزمينم.


يا غصه دار رهبر تنهايم


غصه دار دل تنگ و حال بد خودم که ننيدانم بايد چ کنم.


يا غصه دار کنايه ها و تيکه ها و زخم زبان ها


 


خودم ميدونم.


حتما حال و روزم خيلي خنده دارره.


ميدونم مسخرست.


عمار ميگفت.


دنيا رو امام حسين ع ميچرخونه.


اينو شما نميفهميد.


مني ميفهمم که شب  استخوان سوز وسط محاصره داعشي ها با نيروهايي بودم که اگه اب و غذا و سيگارشون ب راه نباشه نميجنگن


اينو وسط ميدون جنگ ميفهمي ک چند نفر ر مقابل چند لشکر باشي.


 


ميدونم سيدخنده داره حرفام.


ميدونم همه اينا حل ميشه.


ولي سيد ظرفيت و ديد من همينقدر محدوده.


همينقدر غصه دارم براي دلشکسته ايي که رو در رويم فرياد زد.لون موقعي ک داشتم غرق ميشدم تو اين منجلاب تو کجا بودي


من هرچه شد برايش انجام دادم.نخواست اما.


يا شايد نگذاشند بخواهد


تقصير من هست سيد؟


کم گذاشتم؟


دلتنگم.


براي ان دوستي هاي پاک دلتنگم.


از شهدا هم گله دارم.


از محمد جواد مخصوصا


براي خواهرت چ کنم برادر .


ميشود شما براي من کاري کنيد


دلتنگم


همينقدر دلتنگ که کربلا نرفته ام


دلتنگ ک چهار پنج سالي ميشود رنگ مشهد نديده ام.


دلتنگ و بغض دار شلمچه ام


زمين خورده گناهم


خسته ام.


نبريده ام.


هنوز بيخيال نشده ام.


ننيشوم


به قولش.


خسته نشويد.غر نزنيد.نا اميد نشويد.قهر نکنيد.


چشم.


من فقط يک جرعه دلگرمي ميخواهم.


بغلم کن خدا


محتاج ارامشم.


 


 


بسم الله


سلام.


راست ميگفت حاجي


دو دو تاي چهارتاي خدا با ما فرق داره .


يه گناه از نظر خودمون کوچک يک تاريخ از خدا دورمون ميکنه. 


يه کار خير کوچولويه عاقبت بخير بشي يه مظلوم


يه الهي رو سفيد بشي پدربزرگ مادربزرگ ها و پدر و مادر ها.


کل زندگيتو يه قرن جلو ميندازه.


رسيدن ب خدا سخت نيست.


فقط بايد بگذري


يه جايي يه لحظهيه کار ناصحيح(تا يه کار خوب رو انجام بد6) رو انجام نده. بگو آ خدامن اين گناهو نکردم فقط برا روي ماه تو


ببين چي ميشه زندگيت.


يه روزي.گفتم آ خدا.فلان کار رو نميکنم برا رضاي توجوري زندگيم تغير کردم ک الان هرچي دارم از همونهحيف ک قدرش رو ندونستم و الان وضعم اينطوريه.


فقط ميتونم بگم يه جاي زندگيت برا خدا ي کاري کن


و ادامش بدهخيانت در امانت نکن


به قولش گاهي يه نگاه حرام شهادت رو هزار سال ازمون دور ميکنهتازه اين برا اون کسيه ک لايق شهادتواي بر احوال ما.


ولي خدا.


خيلي مهربون تر اين حرفاست.


به قول حسام؛ يکي از چهل حديثي ک ميگفت اين بود.


هر طور خدا رو تصور کني.همونطور خدا رو خواهي ديد(البته مضمونش اينه)


از حسام گفتم؟ اين مرد روحش خيلي بزرگهب بلنداي عرش خدا


ازش خواهم گفت حتما


و يه چيز ديگه.


تا حالا شده سعي کنيم به خدا خوشبين باشيم؟


حکمتش رو شايد نفهميم


ولي کسي که سه شب تا صبح همه با هم و هم نوا.


تک تک اسم هاشو برديمو قسمش داديم ب تک تک عزيزامون.


بدمون رو نميخواد نه؟ کاش مهربوني خدا رو باور کنيم


رمضان داره تموم ميشه .


يکي  از علما ميگفت اگه رمضان بخشيده نشدي ديگه بعيده بخشيده بشي.


خداياشکرت.


اول همه شکرت ک رمضانت رو ديوم.


ازش استفادع ايي نبردم.و شدم مثل حسرت زده ايي ک بقيه رو تماشا ميکنه.


ولي خداياببخشم


بخاطر همه بي حرمتي کردن هام ببخشم.


واسه همه قدر ندونستن هام


شرمندتم خداخيلي شرمندتم


الهي العفو.


 


 


 


بسم الله


سلام.


مجيد بربري رو ميشناسيد!؟


احتمال زياد ميشناسيدش


مجيد قربانخاني


پسرک نسل جديد انقلاب.


پسرک هزار و خورده ساله.!


خب دليل دارد اربعين دارم از اينها مينويسم.


 


روز بدي بود امروز.خيلي بد.


سه هفته ايي ميشه ن فضاي مجازي رو چک ميکنم.نه ميزارم تلوزيون روشن باشه و هر چيزي ک خبري از اربعين ب گوشم برسه.


جاماندن بد درديست


 


شهيد ک شد افتادم دنبال خاطراتش.


اولين خاطره ايي ک ازش در ذهن دارم براي نصف شب کله پاچه خوردن با خانواده اش هست!همان تک خور نبودن و مرام لوطي اش.


بگذريم!


مجيد ادم خوبي نبود.


خيلي کارهايي ک نبايد هم کرده بود.


يک روزي بردنش وسط روضه.


قافله سالار


همان يک شب انگار شد پتکي بر تمام زندگي اش.


دايي اش ميگفت من يکسري کارهايش را رويم نميشود بگويم گفتني نيست.


سر خالکوبي با پدرش دعوايش شده بود


روزي 20 تا قليان ميکشيد.


ولي يک کاري کرد؛معرفتي!لاتي.!


و همان شهيدش کرد.


وسط روضه که دلش رفت براي سختي هاي دخترک سه ساله و بغض کرد براي عقيله العرب.


همان موقع ک حساس شد روي حريم و حرم اهل بيت حسين.


همان موقع ک تصميم گرفت.


همان موقع سفت ايستاد.


همان موقع قيد همه چيز را زد.


همان موقع همه چيز را گذاشت کنار 


همين شهيدش کرد.


اينکه دنيا رو برا اون کنار بزاري.


چيزي ک با همه وجود ميخواستي و براي خاطر اون کنار گذاشتيش.


همين شهيدت ميکنه


 


من نتونستم.


نتونستم از خودم و نفسم بگذرم.


و جا موندم .


 


دلم گرفته بود.نشستم دوباره ديدم فيلمش رو


 


ميگفت گناه برام عادي بود.هرگناهي.


عهد کردم با امام حسين.


گفتم اقا.گناه نميکنم.ولي اربعين بايد حرمت باشم.


اگه نبودم خودمو غرق گناه ميکنم!


ميگفت حس ميکردم بوي لجن گرفتم از اون همه گناه.خسته بودم 


ميگفت بردم کربلا.وسط نوحه خوندنام هميشه دلي ميگفتم ايشالا بين الحرمين سينه بزني.ميگفت خودمم نميفهميدم چي ميگم.فقط ميگفتم.


ميگفت رسيدم کربلا.جلوم عباس.پشت سرم حسين.و من گنه کار گنه کار.


ميگفت ميخواستم ببينم اين بين الحرمين چيه.همه زندگيشونو گذاشتن اومدن.


ميگفت دلم ميخواست وسط بين الحرمين سينه بزنم.ولي چطوري؟


ميگفت يهو ب خودم اومدم ديدم شدم مياندار يه هيئت ايراني.هيئت امام رضا.وسط بين الحرمين دارم سينه ميزنم.


ميگفت گفتم.امام حسين.اگه کل زندگيمم و اطرافم گناه بشه.من ديگه گناه نميکنم.من اين حسو با دنيا عوض نميکنم


و نکرد


 


 


ميگفت هر گناهي کرده بودم.


ب زور فرستادنم کربلا.


شب اخر بود.


هرکاري ميکردم اشکم جاري نميشد.


حاجت خواستم.


نداد!!!


حرصم در اومده بود.


رفت تل زينبيه شکايت کنم


شرم کردم دوباره برگشتم.


بارها خواستم برم دلم نيومد.


بار اخر  ديگه گفتم ميرم.


اصلا حسين.


تو برا خوبا.


اومدم ک برم.


دلم شکست.اشکم جاري شد.


نشستم پاي شش گوشه


تا تونستم گريه کردم


حسين حاجتم رو داده بود


 


 


 


اقا اينا رو گفتم ک بگم


تنهايي نميتونم


دستمو بگير


حسين جان


غلط کردم که گفتم چيزي توي کاسم نيست.


تو رو دارم.چي کم دارم.حواسم نيست.


 


اقا جان.


درستش کن .خراب کردم


 


 


پيکر مجيد ک برگشت مادرش  بالا سر چندتا استخون نشسته بود.


ميگفت استخوناي بچم سوختههه.


شما ميگيد برا پول رفته؟


 


 


 


 


بسم الله


اشنايي نميدونم دقيقا از کي و کجا.


ولي ميدونم کم و بيش اولش حرص ميخوردم ازش


بعد برام جالب شد.


بعد ديدم خيلي دوستش دارم.


راهيان ک با هم بوديم بيشتر از اينکه بخواد احساسي برخورد کنه ريزبين بود و تحليل هاي قشنگي ميکرد


خيلي هم تنبله و غرغرو :)


بيت اشناييمون هرگزم نقش تو از ياد دل و جان نرود حافظ هستش


اينو از قالب هاي مختلف ازش دارم.


ار بحث هاي سياسي .اجتماعي.هنري و. يعني سر همه چي با هم اينقدر دعوا ميکنيم و بحث ميکنيم تا ب ي نتيجه مشترک برسيم.


کسي بود ک باهاش اتاق اشک رو پيدا کردم.


عمار رو جفتمون خيلي دوست داريم.خيلي!


 


ميگه حالم بده.


ميگم قران بخون


حافظ بخون.


ميگه قران خوندنام بيشتر شده


تازه نمازام هم اول وقت شده.


ميگم منم قران خوندم اول وقت شده.بابت نمازا هم خوش ب حالت


ميخنده که گفتم ک تو هم بگي نمازام اول وقته.


خنديدم ک نناز صيحام قضا ميشه لجمو در اورده.نميدونم چمه.


بي درنگ ميگه؛برات چهارقل ميخونم بيدار ميشي :)


بهش ميگم من عاشق اين چهار قل خوندناتم.


ميگه ک بهم ارامش ميده.


(منم اروم ميکنه ايمان تو)


ميگم ک دعام کن دعات ميکنم


ميگه که دعا نکني هم دعات ميکنم


ميگيم ک؛هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود


 


امروز شهادت عمار هست


شهيد محمدحسين محمدخاني


 


 


از اذان بيدار شدم خواب نميرم : )


 


فقط نوشتم ک بعد ها يادم باشه 


چقدر خوبه که بعضي ادما تو زندگي هم هستن


 


چقدر خويه حالش بد باشه من هستم.


حالم بد باشه هست.


چقدر خوبه ميتونيم با هم رشد کنيم.


 


بهش غبطه ميخورم.


 


بسم الله الرحمن الرحيم.


سلام من.


اخرين روزاي *سالگيته.تا چند روزه ديگه تو وارد*+1سالگي ميشي.


بيا يکم با هم حرف بزنيم.


من.


خودتو دوست داشته باش .عاشق خودت باش.


تو تا خودت رو دوست نداشته باشي کسي رو نميتوني دوست داشته باشي.


من لازمه خودتو باور کني.به توانايي هات ايمان داشته باش.


لازمه افکار مزاحم زيادي رو از ذهنت بيرون بريزي.


من.


براي ارزشمند بودن تلاش کن توي زندگيت.


انسان بودن خوبه.ولي يه انسان ارزشمند باش


روحت رو با بعضي کارا خدشه دار نکن


من


بقيه رو بي قيد و شرط دوست داشته باش


يادت باشه خدا هميشه عاشقته.همونطور ک تو عاشقشي.


من.اگه اشتباه کردي.دوباره برگرد و تصحيحش کن.


من. ميدونستي پيشرفت به معناي هميشه ب جلو حرکت کردن نيست؟


گاهي لازمه برگردي عقب


من عزيزم


دنبال خوشگلي نباش.


دنبال زيبايي باش.


خوشگلي رو بقبه بهت تحميل ميکنن.


ولي زيبايي رو خودت ب خودت عرضه ميکني.


 


من.هيچ وقت هويتت رو گم نکن.


هميشه همينطور استوار سر عقيده هات باش.


يه من بي ارزش بي عقيده به هيچ دردي نميخوره.


پس بر اساس شرايط تصميم نگير.


بر اساس عقايدت تصميم بگير.


 


من.اهل سرعت باش.


هيچ وقت به رهبرت شک نکن.


چون ب شهدا شک نداري.


تا اخرش و تا اخرين قطره خونت با بصيرت


پاي رهبر بايست.


 


خودتو اماده ظهور کن.


قشنگ نماز بخون من.


خدا رو با وزش نسيم حس کن


براي گل ها ذوق کن


بيشتر بخند.


بيشتر تلاش کن


من.


تو ديگه نبايد غر بزني.


تو داري وارد يه سن ارزشمند ميشي.


کتاباي قشنگ تري بخون.


قشنگ تر فکر کن.


بيشتر بخند.


بيشتر گريه کن.


دوست بيشتري پيدا کن.


برا دوستات ارزش بيشتري قائل شو.


کمتر حرص بخور.


بيشتر گل بخر


بيشتر دنيا رو حس کن.


بيشتر قران و حافظ بخون.


الکي و بي فکر حرف نزن


 


من


خيليا ب دنيا اومدن.زندگي کردن.مردن


ميدونم هميشه به چطور زندگي کردن فکر کردي.


ميدونم دنبال هدف زندگيت بودي و ميدوني چقدر مهمه.


من. ي نصيحته شايد.


ساده زندگي کن.


سبک و بي پروا و آزاد


خودتو درگير عصبانيت.حسادت.حرص خوردن .غم نکن.


من


حق هرکسي بهش ميرسه.


فقط صبور باش.


من.کسي رو قضاوت نکن


سعه صدر داشته باش.


اروم باش.


تو اگه خدا رو بفهمي.


وجودشو درک کني.


اروم ميگيري.


 


من


مهم نيست هدفت چيه.زندگي ايندت چي ميشه.چ سختي هايي ميکشي.


يادت باشه همه ميگذرن.


يادت باشه از حق نگذري.


من.زندگيتو وقف مردم کن


وقف انقلاب.


وقف جهاد.


 


من عزيزم.


محبت و احترام عشق حقيقيه.


برات اميدوارم عشق حقيقي رو تجربه کني.


عشقي ک باعث رشدت بشه.


کسي ک کنارش فقط اروم باشي.


 


 


من عزيزم.


ما بايد بچه هامونو پرورش بديم و خودمون رو تربيت کنيم.


پس اگه قراره ب کسي زندگي بدي؛از الان بايد روي عاداتت کار کني.


من.


بايد بتوني به دخترت ياد بدي خودشو باور داشته باشه.بايد بهش ياد بدي خودش.بدون هيچ چيز اضافه ايي چقدر زيباست.بايد ب دخترت هويت بدي.وقتي هويت پيدا کرد.خودش خدا رو.اسدام رو.حجاب رو.انتخاب خواهد کرد.


 


بايد بتوني به پسرت  ياد بدي، براي وجودش ارزش قائل باشه.پسرت بايد در اوج کوه بودنش بتونه احساسات رو درک کنه.به پسرت بايد غيرت رو ياد بدي.معني حقيقي پشتوانه بودن رو.


 


تو بايد خيلي چيزا بفهمي .اول بايد خودت بفهمي.


 


 


ولي من.


يادت ک نرفته.


اهل اين دنيا نباش.


اين دنيا ارزش هيچي رو نداره.


من.


دنيا قشنگه.


من و تو عاشق دنياييم.


عاشق گل هاش.اسمون ابيش.ماهش.حتي گاهي ادماش.


ولي من شهادت قشنگ تره.


شهادت اوج عشقه.


اوج ارامشه.


قبول داري؟


پس مرگ رو فراموش نکن.


مهم تر از زندگيت.مرگتته


برا بقيه زندگي ميکني.


ولي مردنت خودتي.


پس مهم تر قشنگ زندگي کردنت.


قشنگ مردنته.


قشنگ بمير من.


و اين در گرو زيبا زيستنه.


 


من.برات خوشحالم.


 


يادت باشه گاهي بايد کنار جاده زندگي ترمز کني.ي نگاه ب من قديمي و تنبل و غرغرو و مزخرف کني.دستشو بگيري و بندازيش بيرون از ماشين.وسايلاشم پرت کني تو صورتش.


 


 


من


ميسپارمت ب امام حسين.


ميسپارمت ب فرمانده.


و در نهايت من.


تو رو ميسپارم به مادرمون فاطمه زهرا


ب کسي ک هميشه هواي بچشو داره.


يادت نره من.


ازاد و رها باش.


مثل سيد


تولدت مبارک


 


 


 


 


 


 


 


بسم الله الرحمن الرحيم.


سلام اقاسيد.


احتمالا حالتون خوبه.اميدوارم ک خوب باشه.


البته حال و احوال ي شهيد مگه ميشه خوب نباشه


اقاسيد.


ميگفتش ک تو کل نقاط قوت و ضعف خودت رو ميشناسي.


گفتم ک.مني ک اينجا نشستم تقريبا همه چيزايي ک لازمه رو ميدونم.


فقط نميدونم بايد از کجا شروع کنم.بايد چجور شروع کنم.بايد کجا دنبالش بگردم!؟


ميگفت من نميتونم کمکت کنم.اينم بايد خودت پيدا کني.


با خودم گفتماگه ميتونستم پيداش کنم ک الان اينجا نبودم.


ولي راست ميگفت .فقط بايد خودم پيداش کنم.و خودم.


سيد.شبيه توهه!!!


ن ميشه پيداش کرد.ن حتي ميشه تصورش کرد.


مثل تو حتي نميشه فکر کرد چطور.کي.کجا


جواب هيچ سوالي رو نميدونم


آقاسيد.


روزاي خيلي سختيه.


 


 


ميگفتش ک 


اگه سه قرار داري.دو و پنجاه و پنج دقيقه برسي دير کردي.


مثل ي قهرمان رفتار کن.تا قهرمان باشي.


ورزشکار دانش اموز،يا دانش اموز ورزشکار!؟


لازمه ک رقيبتو تحقير کني براي موفقيتت!؟


و.


چيزايي بود ک از فيلم مربي کارتر ياد گرفتم.


 


 


 


خواستم بگم ميدونم چي ميگي ولي ترسيدم.(ک ندونم)


هنوز هم معتقدم ک اميد ب خدا براي انسان ي کاسه شير ميشود.


او گربه را نميفهميد.


گل سرخ را درک نميکرد.


مادرم و پدرم در تمام اين سالها يک گل رز نکاشتند.ب طوطي ام غذا ندادند.


من ميگفتم اگر انسان درخت را بفهمد مراتب سير و سلوک را هم طي ميکند.


نشستم و زار زار گريه کردم.


 


مراسم شب قدر را تعطيل ميکني چون صدايمان الاغ ها را اذيت کرد!؟


 


فتامل يا شيخ!فتامل


فتامل


راستي ايمان چطور ب وجود مي ايد.!؟


و لا تقل اوف


الم نجعل العينين!؟


کتاب برکت.


 


سيد.کمکم کن تا پيداش کنم.


کمکم کن تا اين روزاي سخت بگذرن


 


 


و در نهايت از رهبر سياهپوستان؛


ميگفت ک حتي اگه کارت جارو کردنه خيابونه.جوري با دقت و سليقه انجامش بده ک هر کي رد شد بفهمه کار توهه.


و ادانه حرف حضرت اقا ک فرمودن: وقتي ي کاري رو انجام ميديد فکر کنيد دنيا حول همون کار ميچرخه.(يعني کل دنيا وابسته ب صحيح انجام شدن کار شماست)اينقدر دقيق انجام بديد


 


و مقاله اقاي رنه سيناني ک گفتن.


گاهي مجبور ميشيم کاري ک دوست نداريم انجام بديم.


پس کاري ک دوست داري رو انجام نده! 


کاري ک انجام ميدي رو دوست داشته باش


 


پس دووم بيار من.


همه چي درست ميشه.


بيشتر با خدا باش.


شادتر باش.


شبت بخير 


 


 


اقاسيد.کتاب نسل سوخته خوب اسمي داره.


سوخته


و خوب شروع شده.


ب ما ميگن نسل سوخته.


ولي سوختن ما از ادامه جنگ بود.


از نفس کشيدن در هوايي ک شهدا نفس ميکشيدن.


 


 


 


 


 


بسم الله الرحمن الرحيم.


همه مشکلات جهان از دوست داشته نشدن شروع ميشود


دوست داشته شدن مثل يک چاي خوش رنگ با عطر بهار نارنج ميتواند خستگي را دود کند 


دوست داشته شدن درست مثل گل هاي نرگس است.


هوش از سر ادمي ميبرد.


شايد هيتلر را کسي دوست نداشت.


شايد شاهرخ ميرزا از دوست داشته شدن فقط کور شدن را فهميد.


شايد همه بد هاي دنيا اگر کسي پيدا شود و دوستشان بدارد خوب شوند.


ادم هايي ک دوست داشتنشان سخت است بيشتر از همه به دوست داشته شدن نياز دارند.


دوست داشتن سخت نيست. 


ما ادم ها


گلها


حيوانات


نياز داريم ب دوست داشته شدن


مثل ليندا ک با نوازش رشد ميکند و شاخ و برگ ميدهد


همديگر را دوست بداريم.


حتي براي چيز هاي کوچک.


دوست داشته شدن حس خوبيست


خيلي خوب.


همديگر را براي کوچکترين بهانه ها دوست بداريم.


زندگي زود ميگذرد.


 


 


 


بسم الله


سلام اقا سيد


اميدوارم ک حالتون خيلي خوب باشه.


حتما ک هست.


ماشينشون حسابي داغون شده بود و يکيشون ک 17 سال داشت مرد.


تقريبا همه شکه شدن کسي انتظارش رو نداشت


***


مادرش ميگفت تا راهنمايي ميرسوندمش مدرسه.من ک باهاش نرفتم مدرسه رو ول کرد.


ب زور فرستادمش سربازي.هر روزم پادگان ميرفتم.


ولي نميدونم چي شد پسري ب لوسي مجيد رفت سوريه.


چجور دل کند نميدونم


 


اينکه ميگفت خودمم نميدونم چم شده.


اينکه از دنيا دل بريد.


گريه هاش


هق هق هاش


لرزيدن شونه هاش کنار ضريح حضرت رقيه.


چش شد اين پسر!؟


پناه حرم شد.


مگه حرم کم سرپناه داشت!؟


*****


ي اناليز دقيق ک کرد اخرين پنالتي تيم حريف رو گرفت و 5.4 بردن.


بريزيلي بود.ولي ن چندان مشهور


ورزشگاه منفجر شد


تيمشون خوشحال.ريختن سرش.


تيم حريف ناراحت.سرا پايين.


موقع برگشت.هواپيماشون سقوط ميکنه.


همه غير سه نفر ميميرن.از جمله اون دروازه بان.


*****


شونزده سالگي ترکش ميخورده گردنش.قطع نخاع ميشه.


تا الان ک پنجاه سالشه.همينطوري گذرونده.


****


شايد محمدرضا شوخي ميکرد.خدا شوخي هاشو خريد


شايد شوخي شوخي جدي ميگفت. ما نميفهميديم!؟


 


 


هميشه گفتن زود باش


همه تلاشتو کن.


عقب نموني.


موفق باشي.


کم نيار.


هميشه تو رقابت بوديم.


اينکه ي ساعت کمتر بخوابيم مبادا عقب بيوفتيم از زندگي.


هدف چيه!؟


ي روانشناس خبره مارک منسن تو کتابش ميگه سعي نکن!


بازنده موفق!؟ يا يک برنده عادي!؟


موفقيت يعني چي!؟


زندگي ما قراره کجا صرف شه.


بايد کجا باشيم!؟


مغزم تقريبا پره و خالي خاليه


 


رمان نسل سوخته رو ک ميخونم اعصابم خورد ميشه سيد.


گريه ميکنم باهاش.


نميدونم چرا


 


تو ادم مشهوري نيستي.


ولي ادم موفقي هستي.


و ادم خيلي خوبي هم.


 


گمنامان زمين 


و اشنايان اسمان


 


نصف شب وقتي همه خوابن بشيني فکر کني.ب اين عظمت دنيا.ب خداي بزرگش.ب سرنوشت.ب جهان.


 


 


خدايا ببخش بنده ايي رو ک فقط براي بخشش گناهاش پيش تو مياد


زحمت داريم برات فقط.


 


 


نود درصد راز هاي جبهه با شهدا خاک شد.


 


 


 


ب اين باشد با ب بغض مو نميزند.


 


 


حسين آقامهمه ميرن تو ميموني برام.


 


 


 


هدف بندگيه فقط


 


 


اينا اون چيزايي ان ک تو مغزم رژه ميره و هيچ ارتباطي هم بينشون نميتونم پيدا کنم.


من ميخوابم.


ولي لطفا خواب ببينم صحن ازادي درست جاي هميشگي خيره گنبدم


يا مثلا اون گوشه بالاي اون تاج


يا طرفاي اتاق اشک


يا انقلاب


 


شايد اردوگاه اهوازه


هوا يخبندونه.


اذان صبح.


ي ليوان چاي داغ صلواتي 


با اون اب بدمزه 


گرفتم ددستم و سعي ميکنم يخ نزنم.


 


يا نشستم کتاب عمار حلب دستمه.


عشق ميکنم با صدمين بار خوندش.


 


 


 


 


 


خدايا.اين بنده پريشان است.


لنگ دنيا مانده.


گير دنياست.


از اين ورطه اشوب نجاتش بده.


او تو را دارد و بس.


 


 


ميخواستم تا حرفي برا گفتن ندارم ننويسم.


ولي خب.


 


 


خيلي من من ميکنم!؟


 


اعوذ باالله من نفسي.


 


شهيد شم.شهيد شي


 


حال من حال پريشان قشنگيست.


بسم الله


يک نفر يک روزي يک جايي حرفي رو زد ک فراموشش نکردم.


گفت شخص و شاخص رو با هم اشتباه نکن.


نظام جمهوري اسلامي يک شاخص است.


و اين شاخص ارزش هاي حقيقي انسانيت رو داراست.


اگر شخصي کج رفت. ان را به شاخص ها ربط نده.


اشتباهات اشخاص را ب پاي شاخص ها ننويس.


سپاه يک شاخص است


 


وقتي ي کاميون ادم جلو تير خالي کني خب ميوفتن ميميرن ديگه.کجاش شد شهيد!؟


+ميگفت صداي وز وز تير هايي ک از کنارم رد ميشد رو ميشنيدم.هيچکدوم بهم نميخورد.چرا!؟


 


-شهادت خيلي وسعت داره.ممکنه يکي تير بخوره تو جنگ اما شهيد نباشه.


يکي بميره ولي شهيد محسوب شه.خب خودت خوب ميدوني العمال باالنيات.


ديدت کوتاهه عزيز من.ديدت کوتاهه.تو برا خدا باش.برا خدا کار کن.من تضمين ميکنم تشييعت کمتر سردار نباشه!!!فقط خالص شو ميفهمي که!؟


 


ميگفتم ک اگه من اسلام رو با شهيدا نميشناختم مطمئنم تغير نميکردم.


-چرا!؟


+شخصيت خودمو خوب ميشناسم.


-پس چي شد که.


+وقتي يه ادمي اينقدر خوبه.پس حتما راه و روشش درسته.


_از کجا ميفهمي تظاهر نيست!؟


+دقيقا ب خاطر همون شخصيتم.خوب تشخيص ميدم.


 


يعني ميگي سپاه خوبه!؟


+اشخاصي که از سپاه ميشناسم همه پيرو شاخص هايي هستن که شاخص هاي انساني ان


 


-نميفهمم


+سردار سليماني يک شخص از اين مجموعه بود ک تمام شاخص هاي اون رو داشت.


وقتي شخصي با شاخص هاي قابل تحسين از نهادي پيروي کنه.تو ميگي"شاخص" اون نهاد بده!؟


 


موشکه چي


-يعني ميگي عمدي نبوده!؟


+دوتا مسئله هست.


يا اشتباه شخص بوده.


يا فتنه بوده!!!!


 


-فتنه!؟


+هميشه براي اينکه تفکرات رو از يه موضوع مهم دور کنن


ي اتفاقي ميوفته.يه جو رسانه ايي شديد ايجاد ميشه.


 


+يعني ميگي کار خود سپاه بوده


-نه


-پس چي


+اشتباه شخص رو پاي شاخص ننويس


 


 


لعنت خدا به ادمايي ک افتاب پرستن.


+ها!؟


-اينکه برجام بيست دقيقه ايي تصويب شه


 


ب مجلس حمله شه نماينده ها جلو دوربين نماز جماعت بخونن


 


همون مجلس اقدام سفاکانه امريکا رو با طرح سه فوريتي و هزار تا چيز ديگه محکوم کنهنماينده مجلسم هوشياري نماينده ها تحسين کنه.


 


دو روز بعد همون مجلس سردار حاجي زاده رو متهم کنه.


 


 


خيلي باز حرف نميزنم.


ميفهمي ک!؟


فتنست اينا


مجلسي ک يه روز از يه پاسدار حمايت روز بعد پاسداري با همو ن اهداف و عقايد سردار سليماني رو محکوم کنه ها


افتاب پرستم مثل اينا نميتونه اينقدر سريع رنگ عوض کنه.


 


حالا ي چيزي ميگم نشنيده بگير.


ي موقعي بني صدر موقع حمله عراق رفت خرمشهر.


البته کسي تو خرمشهر نديدش.


تو مصاحبش گفت مردم خيلي خوشحال و راضي بودن.نقل ميريخن رو سرم و شيريني ميدادن


ميفهمي که!؟


بعضي ادما اوضاع بد رو گل و بلبل جلوه ميدن.


و ب عکس


بدون طرف فتنه گره!!!


 


و مورد اخر.


ميگفت طرف رفته بود دکتر ميگفت دکتر


دست ب هرجام ميزنم درد ميگيره.نميدونم چمه.


دکتره براش کلي دارو نوشت ولي انگار ن انگار.


بعدا معلوم شد طرف انگشتش شکسته بوده


هرجاي بدم ميزاشته درد ميگرفتع


اب شور باشه نظام بايد عوض شه.


سيل بياد نظام بايد عوض شه


ي نفر بميره نظام بايد عوض شده.


امنيت ملي شدع مثل اون انگشته ک هرجا بزاري درد ميگيره.


 


وقتي اوضاع اينطوريه.


بفهم ي حاي کار ميلنگه.


ميفهمي که!؟


 


راستي اول برو شهيدا رو بشناس.


بعد اسلام و قضاوت کن.


 


 


ب قول نادر ابراهيمي 


عجب حلاوتي دارد مرگ اگر در  راه ارماني معتبر باشد.


 


 


راه را گم نکنيم


 


 


 


 




بسم الله


سلام


اسمون کوير خيلي قشنگه.


نيمه شب ک بري بيرون بايستي


سکوت مطلقه.بدون هيچ سروصداي اضافي.


شب هاي کوير خنکه.اون نسيمي که اروم لاي موهاي ادم ميپيچه و صورت رو نوازش ميکنه.


يه گوي سفيد و پر نور.مخصوصا نيمه هاي ماه.ماه شب چهارده.


زيادي قشنگه.


براي خودش جولان ميده در سياهي شب.


ستاره هام هستن.


وسط کوير ک باشي حتي الودگي نوري هم وجود نداره.


کلي ستاره !


بايد يه پتو بپيچي دور خودت.يه ليوان بزرگ چاي و بهار نارنج اماده کني.


بري بشيني يه گوشه.تکيه بدي و تو خودت جمع شي و بزاري نسيم بدنت رو بلرزونه و جگدر همين حين جرعه جرعه چاي بنوشي و گرم شي و نفس هاي عميق بکشي.


در کوير بايد نفس هات نفس هاي عميق باشن.


 


نميدونم چطور ميخوام توي ي شهر بزرگ.


با ادماي بزرگ.


با دلايل بزرگشون


سر کنم!


 


من عاشق نيمه شب هاي اينجام.


چطور بايد ازش بگذرم!؟


 


 


 


 


يک نفر در پارسي بلاگ نوشته بود:


چطور ميتوانم بيخيال شما شوم وقتي انها بيخيال خيالم شدند.


 


من قهر کردن با ادما رو بلد نيستم.


زندگيم ساده تر اين حرفاست.


مثل ابه.


ناراحت ميشم.گريه ميکنم.با خودم کنار ميام و بيخيالش ميشم.


گاهي هم کنار نميام و بيخيالش ميشم .


کسي هيچ وقت نميفهمه چ ضربه ايي بهم زده.


هميشه شنونده عالي بودم.ولي کسي رو نداشتم ک براش حرف بزنم و فقط گوش کنه.


قبلن وقتي ميگفتن ادما تغيير ميکنن ي مثال نقص بزرگ داشتم 


ولي وقتي اونم تغير کرد ديگه حرفي نداشتم.


ميدونين.


خيلي سخته ادمي ک باعث تغير تحول تو شده باشه.


خودش تغير کنه و کل محاسبات تو هم ب هم بريزه.


خب خيلي چيزا تو دنيا سخته.


ولي هيچ وقت برا من مهم نبودن.


من هنوزم از نيمه شبام لذت ميبرم


زندگي خيلي قشنگ تر بعضي ناراحتي هاست.


هر 60 ثانيه ايي ک ناراحت باشي؛60 ثانيه خوشحال نيستي.


به قول خيلي سبز:فرصت دوست داشتن کوتاهه.


بياين دوست داشته باشيم


 


 


 


بسم الله


از بالا.


از بالاي بالا 


از پيش خدا 


که به اين قضايا نگاه کنيم 


ترس هايمان،چه اشکار و چه پنهان


احتکار ماسک توسط برخي


تعطيلي همه مراکز و به هم خوردن


همه برنامه ريزي هاي ادم هاي اين دنيا


همه اش  ميشود شبيه لطيفه هاي مسخره


از ان بالا بدو بدو کردن!هاي اين ادم ها خيلي مسخره ميشود.


:)


هنوز هم نتوانستم خودم را قانع کنم در اين هواي قشنگ اين روزها.


نفس عميق نکشم و عطر بهار را دم نزنم و بستني قيفي هاي دو رنگ خوشمزه را هم ليس نزنم !!!!!!


 


چرا اينقدر ميترسيم از اينده!؟


 


در اين عمر ايکس و چند ساله ام نديده بودم چيزي اينطور تمام جهان را ب هم بريزد.برايم جالب بود!


موجود کوچولوي خطرناک


شبيه عصب است.


 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

freeapk Ameen پاییز و خزان درب ساختمان ویکی فایل Chris نوجوان ایرانی Kevin